دوباره بعد از مدت ها گفتم بیام چند خطی بنویسم بلکه یکمی از اوضاع و احوال خودم آگاه بشم. وقتی مینویسم انگار دارم به خودم نگاه میکنم و حواسم به کارام جمع میشه. توی این جور مواقع میتونم نقاط ضعف و قوتمو تشخیص بدم و یک قدم دیگه به سمت جلو بردارم.
داشتم به این فکر میکردم که هرچقدر سنم بالاتر میره به نسبت درک بیشتری نسبت به دور و اطرافم پیدا میکنم و سعی دارم تا با تکنیکهایی مختصر و مفید، کار بزرگتری انجام بدم. بیشتر از هرچیزی اقتصاد بیمار جامعه باعث شده تا به مسائل مالی و رقابت بازار فکر کنیم تا اینکه اصلاً برای چه زندگی میکنیم. هر چند وسط روز گاهی به خودم استراحت میدم و فکر میکنم که خب حالا نفر اول توی جامعه سرمایهداری هم که باشی اگه از این بازی دست نکشی توی فکر این هستی که جایگاهتو حفظ کنی و اون موقع هست که تبدیل به ابزار میشیم.
توی برنامه جدید پیش روی خودم یک ثبات نسبی و یک پلن دوربردتر درنظر گرفتم تا ضمن اینکه آرامش خودم رو بهم نریزم از چالشهای جدید هم استقبال کنم.
به قول یک دوستی که در جلسه کاری با ایشون آشنا شدم بالاخره باید بپری توی آب و در نهایت درک درستی از آب پیدا میکنی و شناگر میشی و بجز این هم انتظاری نیست.
اسم این اپیزود رو اول گذاشتم در مسیر پیشرفت چون هنوز حس جوانی و انگیزههای قدم های بزرگ توی سرم هست و فکر میکنم میتونم با این روحیه نه تنها در مسیر خودم موفقیتهایی بیافرینم بلکه به دیگرانم کمک کنم تا اینطور در مسیر پیش روی خودشون موفقیت آفرین باشند.