الهیـــــــــــ دانــــــــِـ شــَـــ ـــکــــ ـــا کـــــــــــــــ

الهیـــــــــــ دانــــــــِـ شــَـــ ـــکــــ ـــا کـــــــــــــــ

یکی مال ِ مَن ، یکی مالِ تو ؛ یکی مثل من ، یکی مثل تو ؛ یکی از برای من ، یکی از برای تو ... بیخیال بابا... همش واسه تو
الهیـــــــــــ دانــــــــِـ شــَـــ ـــکــــ ـــا کـــــــــــــــ

الهیـــــــــــ دانــــــــِـ شــَـــ ـــکــــ ـــا کـــــــــــــــ

یکی مال ِ مَن ، یکی مالِ تو ؛ یکی مثل من ، یکی مثل تو ؛ یکی از برای من ، یکی از برای تو ... بیخیال بابا... همش واسه تو

فصل 1 ... خلقت


خــــــــلــقـــــــــــــــــــــت


«چیزی که در حال حاضر مطرح است و ما از آن به واژه های مختلف یاد میکنیم همان چیزی است که هست .»

این بود اولین تعریفی که من از این واژه ی عجیب و غریب داشتم و درواقع هنوز هم همان تعریف را دارم . مهم نیست که شما از آن به چه صورتی یاد میکنید.گروهی میگویند ایجاد ، گروهی دیگر با همان تعریف ابداع را نام میگذارند و بعضی پدید آمدن را ذکر می کنند و من هم مثل هزاران هزار شخص دیگر می گویم «خلقت» . موضوع این است که خلقت را چگونه تعریف کنیم. تعریف درست داشتن از واژه ی خلقت یک امر ضروری برای دانستن بسیاری از حقیقت هاست . اگر شما درمورد خلقت تعریف خاصی را در ذهن دارید و با آن پی به وجودی میبرید که قابل درک نیست ، نمیگویم قطعاً ولی شاید با احتمال بسیار زیاد حق با شما باشد. من برای تعریف این کلمه بسیار فکر کردم و نتیجه گرفتم که «اگر از هیچ به همه برسیم» میتوانیم خلقت را برای خودمان تعریف کنیم.

منظور من بسیار روشن است فقط جمله بندی های پی در پی من است که شاید شما را کمی گیج کند. و حالا کمی بیشتر توضیح می دهم:

من هیچگاه نمی گویم که چیزی هست که باعث شده است من هم باشم ولی در درکی که از همه چیز دارم میتوانم بگویم من از چیزی به وجود آمده ام که ...

و همینجا است جای خالی همیشگی ، شما اگر جای خالی را پر کنید متوجه می شوید که هر چه در جای خالی بگذارید  باز هم برای آن چیزی یا کسی که می پرستید محدودیت قائل شده اید.

منظور من از هیچ به همه رسیدن همین است . وقتی شما نتوانید برای چیزی که به وجودتان آورده است واژه مطرح کنید درواقع برعکس همین هم میتواند رخ دهد. یعنی هرچیزی را می توانید در این جای خالی قرار دهید ، زیرا که جای خالی برای شما ناشناخته است و از آن ، هیچ گونه تعریفی که قطعی و یقینی باشد در ذهن ندارید.

انسان ها در طول این مدت که تکامل پیدا کرده اند توانسته اند این جای خالی را پر کنند ، اما آیا این جای خالی را شما هم میتوانید پر کنید؟


سوال من اکنون از شما این است ، کسی هست که بتواند جای خالی را درست یا نادرست پر کند ؟

من مثال کم میزنم و علاقه ای هم برای مثال زدن ندارم اما اینجا برایتان نمونه ای را می آورم که اگر شما ندانید 2+2 برابر است با 4 چگونه می توانید به کسی که در مقابل این سوال نوشته است :( 2+2= آش رشته با نون بربری !) نمره بدهید .

وقتی شما هم مثل من هستید ( یک انسان ) و تعریف قطعی از یک (           )  ندارید چگونه می توانید بگویید که من جای خالی را اشتباه پر میکنم ، و یا حتی چگونه می توانید پی ببرید که من درست می گویم ؟


کسی می آید و می گوید جای خالی میشود : خدا . نقطه سر خط

آیا فقط همین ؟  خب من هم الآن متوجه شدم که خدا مرا به وجود آورده ، متشکرم. کسی می آید و می گوید : یکتا ! دیگری هم برای اینکه کم نیاورد و اعاده ی فیضی کرده باشد می آید و می گوید : یگانه !   ... بی همتا ، هستی بخش ، مهربان ، آفریدگار ، نور ، خالق و...  خلاصه زیادند از این تعاریف که می گویند و بقیه هم فیضی می برند .

جدا از این که همگی این کلمات صفاتی هستند باید بگویم که متأسفانه تا کسی می آید و جای خالی را اینگونه پر می کند : متکبّر ، ملعون ، مغرور ، کاذب و... از این دسته کلمات وی را دیوانه فرض می کنند . او را می رانند ، تازیانه اش می زنند که چرا از خداوندگار ما اینگونه یاد کردی ؟

آیا او مقصر است ؟ آیا فقط حرف و تعاریف گروه اول درست است ؟ اگر اینگونه است پس باید نتیجه بگیریم که مخلوقات در دو دسته اند ؛ گروهی که از خالقشان خبر دارند و گروهی که ندارند.

آفرینش به همین ختم نمی شود و داستان عجیبی است این خلقت که باید به آن پرداخته شود و بدون بازی با کلمات به چیزی پی ببریم که هست و خلقت همان چیزی است که هست . اما خالق را باید (          ) دانست !

 آیا خالق هست ؟ آیا خدا هست ؟ آیا بخشنده ی مهربان هست ؟ آیا (          ) هست ؟

خالق هستی اش را چگونه ثابت می کند ؟ خدا چه چیزی را به وجود آورده ؟ آیا چیزی هست که یگانه ی هستی بخش ، آن چیز نباشد ؟



نظر تو چیست دوست من ؟


نظرات 2 + ارسال نظر
a freelance like u پنج‌شنبه 14 آذر 1392 ساعت 16:35 http://freemass.blogsky.com

من یک جهانگرای توحید گرا هستم
به نظر من خدا هست ...
با اینکه شما بین حشو غرق شده اید ولی لزومش را درک میکنم !
به نظر من اگر خدایی باشد همان صفات خوب که گفتی را دارد ... !
چون خدای بد به مفهوم نبود خدای خوب است ...
پس در کل آنها یکی میشوند ...
بودن خدای خوب یا نبودن خدای خوب ... فکر نمیکنم خدای بد مفهومی داشته باشد ...
شاید خدای خوب یا بد دو نماد به آن مفهومی که ما فکر میکنیم نباشد و در اصل حقیقتی باشد برای رسیدن به هدفی که در میان دنیا گم کرده ایم ...
آره
ممکنه تو اون جای خالی هر چیزی باشه
کلی من با توجه به نشانه هایی که دیدم (و شاید توهم باشه ! ) خدای خوب رو اون تو میذارم ...

خدای خوب یا خدای بد ؟
اینجا مفهوم خوب و بد یکم برای من نا معلومه !
وقتی توی تحلیلت گفتی خدای بد به مفهوم نبود خدای خوب هست من یکم گیج شدم .
من فکر می کنم هیچ خوب و بدی وجود نداره که بشه با اون خدارو توصیف کرد .
ما هرچیزی که باب میلمون هست را جزء چیزی های خوب میدونیم مثلاً من با خیلی ها صحبت کردم و اونا میگن که ذات همه ی ما خوبه
من تو این موضوع شک دارم ، باید گفت که شاید اینطور نباشه
یعنی نباید بگیم چیزهای خوب و چیز های بد
ما با اینکارمون تو این مرحله از حرف ها داریم جهان را دسته بندی می کنیم . به صورتی که چیز های خوب مربوط میشن به خدایی که خیلی ها قبولش دارند
و چیزهای بد را ربطش می دهیم به شیاطین
حرف من تو این مرحله اینه که هم اون چیز هایی که ما بهش میگیم خوب و هم اون چیزهایی که ما بهش میگیم بد همه و همه از خود یک چیز واحد هستند . از چیزی که نمیشه دسته بندیش کرد

چیزی که وجود داره یا ذاتش وابسته به خودشه و یا نیست که اگر نباشه اون چیز هم پدیده هست
من فکر می کنم تمامی چیزهای بد را هم میتوان به او نسبت داد
و منکر این نیستم که چیزهای خوب صفت او نیست ، چیزی که مطرحه اینه که هرچیزی چه خوب چه بد از اوست
پس علاوه بر تمام اون چیزهایی که بهش میگی خوب تمام اون چیزهایی هم که میگی بد از آن اوست ...

علی یزدانی پنج‌شنبه 14 آذر 1392 ساعت 15:01 http://aliyazdani.blogsky.com

سلام. چرا لعنت به شما؟!
مطلبتون جالب بود راستش منم همیشه درگیرم و جوابی هم ندارم یعنی نیست!اگر مثلا به یه سری حرفا اتکا کنید!

مرسی از حضورتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد